Apr 4, 2009

No Comment!

Dubai World Cup
Source: FT April 2009

Mar 6, 2009

آخرین شلیک توپخانه


توپخانه مهمترین بخش یک گردان است" اینها را پیرمرد برای نوش داشت به دقت میگفت. چنان به جزییات دقت میکرد چنانکه یک نبرد نظامی یا مانور رزمی در راه است. عکسهای روی دیوار حکایت از گذشته او میکنند. جوانی بلند قد در یونیفرم نیروی زمینی آراسته همراه با شمشیر دوره افسریش. در کنار عکسها ، یک نقشه دنیا با پونز روی دیوار نصب شده ، روی نقشه علاماتی گذاشته شده و در کنارشون نوشته " نقاط آشوب زده ". همگی خبر از گذشته جناب سرهنگ میدهند. "بابا سرهنگ توپخانه را در جلو بزارم یا در عقب؟" نوه از بابابزرگش میپرسید وقتی هر دو داشتند جبهه جنگ را با سربازهای سبز رنگ پلاستیکی میچیدند. پسرک همیشه چشم به راه بود تا بابا سرهنگ بیاد دیدنش ، براش بستنی نون خامه ای بیاره و ساعتها با هم بشینند و سرباز بازی کنند. "توپخانه را در پشت خط مقدم بزار نوه عزیزم " پیرمرد جواب میده و ادامه میده " آلمانها را در جنگ محاصره نظامی با توپخانه شکست دادند". پسرک که به دقت مشغول چیدن سربازهای پلاستیکیش بود از جنگ جهانی میپرسه و علت شکست آلمان. جناب سرهنگ با جدیت تمام میگه " ژنرال سرما ، او آلمانها را شکست داد". پسرک با تعجب میپرسه " ژنرال سرما؟ اونکیه؟ " در میان صدایی از آشپزخانه میاد که ناهار حاضر است. بابا بزرگ میگه " پشو بریم که ناهار ننجعفری نعنا مادرت درست کرده و بعد از ناهار برات میگم ژنرال سرما کیه" و هردو صحنه جنگ را نا تمام میگذارند و میرند برای ناهار
جناب سرهنگ ، دستور آتش بده ؛ توپخانه منتظر است......